این پیوند قیر در بورس کالا با عیوب معینی در معابر رنگ در قرن بیستم ادامه یافت و نویسندگان اغلب اظهارات متون قبلی را تکرار می کردند و هنرمندان را به دلیل استفاده از آن محکوم می کردند.
به ویژه، این بحث که قیر خشک نمی شود و این خاصیت است که باعث ترک خوردن فیلم رنگ می شود، تکرار می شد.
به عنوان مثال، در سال 1986، دانشمند ریموند وایت، قیر و آسفالت را به عنوان “مشکلات قابل توجهی که در خشک شدن و تداوم لایه روغن ایجاد می کنند شناخته شده است.
اصطلاحات شناخته شده: «شرایطی که به عنوان انقباض قیر شناخته می شود… توسط مرمتگران و مورخان هنر به عنوان یک مشکل داخلی و غیرقابل برگشت شناخته می شود.»15 در واقع، با اظهارنظرهایی مانند «استفاده جنتیلسکی از قیر تاسف بار است.
نویسندگان به تقصیر ادامه دادند. انتخاب مواد هنرمندان هر جا که عیوب مشخصه فیلم رنگ پیدا شد. مورخ هنر، تیم گرین، حتی کل قرن نوزدهم را به عنوان «سایهای قیری» بر هنرمندان قرن بیستم که تلاش میکردند از آن فرار کنند، محکوم کرد.
به طور قابل توجهی، این ادعا که قیر باعث عیوب می شود به قدری مرتب تکرار شد که یک نوع استدلال معکوس نیز پذیرفته شد: هر گذر رنگ قهوه ای با نقص باید حاوی قیر باشد.
شروع این استدلال تا حدودی دایره ای را می توان در قرن نوزدهم دنبال کرد و در ادبیات قرن بیستم دنبال شد. برای مثال، اگرچه در آن زمان وجود قیر با روشهای دیگر تأیید نشد.
در واقع، “قیر” یا “قیری” به نظر می رسد به عنوان توصیف کننده برای یک گذر رنگ که ویژگی های خاصی را نشان می دهد، به جای اینکه به معنای وجود قیر باشد، استفاده می شود.